جوان پرس : معروف ترین نام در بین مشاورین تحصیلی و انتخاب رشته آذربایجان غربی کسی نیست جز دکتر سید غلامرضا ملکی .

 

جوان پرس : معروف ترین نام در بین مشاورین تحصیلی و انتخاب رشته آذربایجان غربی کسی نیست جز دکتر سید غلامرضا ملکی . کسی که بعد از پشت سر گذاشتن تجربه های موفقی در حوزه های روانشناسی، تولیدی، صنعتی و مشاوره تحصیلی هم اینک یکی از پربازده ترین کرسی های انتخاب رشته دانشگاهی با درصد موفقیت بالا را در ارومیه راه اندازی کرده و در طول سال هم به تناوب به برگزاری جلسات مشاوره تحصیلی و سخنرانی در مدارس ، سمینارها و مجامع علمی مشغول است ؛ آخرین سخنرانی دکتر ملکی به چهارشنبه هفته گذشته بر می گردد که در یکی از مدارس معروف ارومیه و در جمع مسوولان آموزش و پرورش انجام گرفت.

 

جلسات سخنرانی دکتر ملکی معمولا شلوغ، پرنشاط و توام با نکات آموزنده و نابی است که برای هر داوطلب کنکوری حیاتی است. هفته گذشته یکی از مدارس مهم و تاثیر گذار ارومیه که تعدادی از مسوولانمیزبان یکی از این جلسات بود که این مشاور تحصیلی به بیان نکاتی کلیدی برای کنکور ۹۲ و روشهای مختلف تحصیل و تست زنی برای موفقیت در این آزمون سراسری پرداخت.

 

همزمان با انتشار سری جدید کتابهای روشهای مطالعه دروس مختلف عمومی و اختصاصی دکتر ملکی، جلسه دبیرستان فاطمیه که از آن جلسات پرسروصدا و پرهیجان در نوع خود بود بهانه ای شد تا مشروح سخنان او را در اینجا گرد آوریم.

 

بخش نخست معرفی موفقیت

دکتر ملکی می گوید ؛ روانشناسی قرن بیستم می گفت موفقیت این است که هرکسی به هرآنچه که علاقه داشته باشد، تلاش کند و برود دنبالش روزیکه به اش رسد یعنی موفق شده است.

 

یعنی من اگر در قرن بیستم به هنر و گرافیک علاقه مند بودم و تلاش می کردم و می رفتم به دنبالش، وقتی که از آن رشته قبول می شدم می گفتند او انسانی موفق است.اگر از پزشکی، همینطور. اگر عاشق پول بودم و حتی با فروش سیگار به آن رتبه و مقام می رسیدم، وقتی سوار پرادو می شدم می گفتند او انسانی است موفق.

 

اما حالا در قرن بیست و یکم هرکسی سوار پرادو می شود، نظرها عوض شده است. به بعضی ها می گوییم : اوه خدای من ؛ نگاه کن ببین کی سوار پرادو شده ! اما اگر همان مرد قرن بیستم سوار این ماشین می شد یا ماشین های آن موقع می گفتند: حتما لیاقتش را دارد.

 

پس ما به صورت ناخودآگاه می خواهیم بگوییم که او موفق نیست؛ فقط یک ماده به دست آورده ؛ چرا ؟ چون در قرن بیست و یکم زندگی عوض شده. قرن بیستم قرن اتم بود، قرن بیست و یکم قرن کوانتوم است، سرعت است . امروز می روی یک میلیون و نیم می دهی یک گوشی موبایل می گیری، یک هفته بعد خجالت می کشی از جیبت درش بیاوری.چرا؟ چون با همین سرعت مدل عوض شده، تکنولوژی عوض شده.

 

در چنین قرنی موفقیت نسبی نیست که هرکسی به هرچه که علاقه داشته باشد برود دنبالش و به دستش بیاورد. می گوید به هرآنچه که علاقه داری و می روی دنبالش وقتی رسیدی مواظب باش ممکن است از گرسنگی هم بمیری ! و چقدر زیبا می گوید در چنین قرنی که قرن کوانتوم است می گوید موفقیت مطلق است، مطلق یعنی ریاضیات؛ ریاضیات هم یعنی رابطه و فرمول. یعنی موفقیت مساوی است با دانایی به علاوه دارایی. یعنی هرکسی به دانایی و دارایی باهم برسد موفق است. یعنی دانش فراوان و پول فراوان در جیب.

 

همین امسال ما انتخاب رشته می کردیم. رتبه ۱۰۰هزار و ۱۳۰ هزار زمان ما یعنی اوت، یعنی کنکوری نیستید سیاهی لشگرید. الان رتبه ۱۰۰هزار از دانشگاه قبول می شود. هم در رشته تجربی و هم در رشته ریاضی اما از کدام رشته ؟

 

بگذارید یک چیز جالب بگویم. چهار پنج سال پیش از هر سه نفر یک نفر در کنکور قبول می شد در دانشگاه. تا دوسال پیش، از هرسه نفر دو نفر قبول می شد. اما حالا چی؟ می گویند از هرسه نفر چهار نفر قبول می شود.

 

یعنی چی؟ یعنی این، برای یک نفری ما انتخاب رشته کرده بودیم. از زراعت قبول شده، اما وقتی رفته ثبت نام کند گفتند ظرفیت تکمیل نشد، قرار بود ۳۵ نفر بیاید، ۵ نفر آمده . یعنی چی؟ یعنی حتی بعضی از صندلی ها خالی مانده در دانشگاه های ما. وقتی نقده و اشنویه و سردشت و همه جا و همه جا سه چهارتا دانشگاه دارند یعنی چی؟ یعنی موفقیت واقعا مطلق است، یعنی از رشته ای باید قبول بشوید که ارزش خواندنش را داشته باشد.

 

یعنی وقتی که فردا درست را تمام کردی فردا برایت دانش به روز بدهد نه اینکه بروید از مهندسی خاک قبول شوید تا ۳۰ سال دیگر هم همان مطالب و همان جزو.

 

می دانید چرا، چون وقتی دارید وارد دانشگاه می شوید می بینید جزوه ای که استاد می دهد دیگر تایپ کامپیوتری نیست، تایپ زمان قبل از انقلاب است یعنی با ماشین های تایپ قدیمی و این نشان می دهد حتی استاد هم به رشته اش علاقه ندارد.

 

اما وقتی وارد مثلا رشته پزشکی بشوید، رشته مثلا هوافضا را بخوانید وقتی مهندسی پزشکی را بخوانید، خواهید دید که استاد با چه عشق و علاقه ای دارد تدریس می کند، چرا، چون هم خدا بهش پول داده و هم علاقه داده که رود دنبال یک چیزهایی که بیاورد بفروشد.

 

با این تعریف می گویم من که الان اینجا نشستم می خواهم در کنکور سال بعد از یک رشته خوب از یک دانشگاه خوب قبول بشوم، برنامه من چه خواهد بود. می گویم این برنامه را نه من می توانم بدهم، نه دبیر شما، نه کاظم قلمچی ونه هیچکس.

 

تنها کسی که می تواند یک برنامه خوب و کاربردی بدهد برای تک تک شما، راحت ساده و روان، به دور از مافیای کنکور ایران، کسی است به نام دکتر حسین توکلی. این شخص وقتی که بعد از انقلاب اسلامی در سال ۵۷ به مدت سه سال دانشگاهها تعطیل شد، اولین کنکور در سال ۶۲ و ۶۳ برگزار شد.مسئولیت علمی، اجرا و طراحی سوالات این کنکور را داده بودند به یک دکتر بسیار جوان، ۲۶ ساله با موهایی کاملا مشکی، و سیبیل مشکی، بنام دکتر حسین توکلی. سال ۸۹ که کنکور برگزار می شد.

 

در صفحه تلویزیون یک دکتری در مورد سیاستهای کنکور صحبت می کرد. با موهایی کاملا سفید و ابروانی کاملا سفید و سیبیلی کاملا سفید، اما باز بنام دکتر حسین توکلی. کنکور که برگزار گردید این آقا بازنشسته شد. تیرماه رفت و بعد مسئولیت کنکور را دادند به یک آقای دکتری که وقتی خواست در تلویزیون صحبت کند همه گفتند واویلا همه خاک توسر شدیم ! این اصلا حرف زدنش را بلد نیست. توهین نمی کنیم به کسی.اسم هم نمی بریم. چه اتفاقی افتاد؟ بعد از سه ماه دوباره دکتر حسین توکلی را آوردند و گفتند با اینکه شما بازنشست شدید و قانون این اجازه را به ما نمی دهد که شما را بیاوریم، اما قاعده استثناپذیر است.

 

شما استئنائید. آوردنش و ارتقائش هم دادند، مسئول رئیس سازمان سنجش هم شد، پس، این نشان می دهد در کنکور ایران، در کشوری که هرچهارسال یکبار مسئول عوض می شود، ماندگاری کسی در این پست پیام دارد و آن این است که سیاستهای کنکور ایران قائم به شخص است و این شخص آقای دکتر توکلی است.می رویدم دنبالش ، می گوییم آقای دکتر این دوستانی که از آبان می خواهند شروع کنند می خواهند برنامه ریزی داشته باشند برای کنکور. چه تعریفی دارید و اصلا هدف شما در این کنکور چیست ؟ می گوید هدف ما در کنکور انتخاب با معلومات ترین شما نیست، بلکه انتخاب برترین شماست از نظر استعداد تحصیلی.

 

خیلی چیزها دستمان می آید. می گوید هدف ما معلومات نیست. معلومات یعنی چی؟ یعنی معدل. هرکسی بیشتر بخواند معلوماتش می رود بالا، معدلش هم بالاست. کسی هم که کمتر بخواند معدلش پایین است، معلوماتش هم پایین است. ببینیم آیا مصداقش در کنکور سراسری درست است یا نه.

 

کسی را داریم در جامعه معدلش نوزده است ، تک رقمی می آورد. یک معدل نوزده دیگر هست که دو رقمی می آورد؛ یک نوزده دیگر سه رقمی می آورد. معدل نوزدهی داریم از پیام نور شاهیندژ قبول می شود. اما در کنکور سال ۸۸، یک کسی پیدا می شود بنام رستگار رحمانی تنها، با معدل سیزده و سی و هفت می آید شاگر اول کنکور تجربی در ایران می شود.همان سال ۸۸ قرار بود نتایج کنکور اعلام شود. تصادفا ما برای اولین بار در زندگی مان رفتیم سازمان سنجش برای شرکت در یک سمینار آموزشی در ارتباط با انتخاب رشته و اینجور مسائل. جالب است بدانید دکتر توکلی در سازمان سنجش در طبقه پنجم مستقر است. صدایش صدای عجیبی است، یک صدای کامپیوتری دارد.

 

در عمرش یک کاغذ به دست نگرفته، حتی دانشگاه هم که می رود برای تدریس، بدون کیف و کتاب و … می رود. صدایش را که می شنیدیم یاد ۲۵ سال پیش می افتادیم.رفتیم آنجا موقع ناهار که به زیر زمین سازمان رفتیم دیدیم کارمندان آنجا دارند پچ پچ می کنند. کشف کردیم که دارند می گویند کشف کردیم که در سازمان سنجش تقلب شده. چرا قضیه چیست؟ دور یک میزی نشسته بودند می خواستند نتایج شاگرد اول های کنکور را اعلام کنند، رتبه اول تا دهم هر رشته را. پور عباس رئیس سازمان سنجش بود، نشسته بود با معاونین. معاون اجرایی همین دکتر توکلی، معاون انتخاب رشته و دیگران. می گوید ده نفر ریاضی فیزیک را دکتر امضا کرد و رفت تا به ریاست جمهوری برود، اول باید رئیس جمهور امضا کند، بعد برود مراحل جایزه و پخش خبر و …

 

می گوید به تجربی که رسیدیم دیدیم آقای دکتر اخم کرد. گفتیم چه اتفاقی افتاده ؟ می گوید دیدیم آقای پورعباس گفت ؛ چطور ممکن است یک کسی با چنین سابقه بد. معدل پایین بیاید شاگر اول کنکور تجربی بشود. دکتر توکلی به پورعباس می گوید آقای دکتر پرونده ای دست من است که اگر بیاید دست شما شک تان زیادتر هم می شود.پرونده آمد دید که همین رستگار رحمانی تنها با معدل سیزده و سی و هفت شاگر اول رشته زبان شده ! پور عباس می گوید غیرممکن است. یکی دیگر از معاونین می گوید آقای دکتر! پرونده ای دست من است که اگر ببینید کنکور کنسل می شود. باز آقای رستگار رحمانی تنها با معدل سیزده و سی و هفت شده رتبه سی ام رشته هنر.

 

حالا رستگار رحمانی تنها کیست؟ بررسی کردند دیدند حقش است. پدر فوق تخصص قلب و عروق است؟ مادر پی اچ دی کامپیوتر است؟ این دوتا خیلی خوب بهش رسیدند؟ برنامه ریزی کردند؟ بنابراین حقش است؛ نه، بررسی کردند دیدند نه، مادری دارد بیسواد مطلق، پدری دارد کارگر بیسواد. خانه ای دارند که دوتا اتاق بیشترندارد. در یکی از محلات محروم جوانرود کرمانشاه زندگی می کند. آقای پورعباس می گوید من قبول ندارم این آقا باید بیاید اینجا، ازش دوباره کنکور می گیرم. سوالات را هم همینجا طراحی می کنیم.

 

خودش می گوید بالاخره موفق شده بوده برای اولین بار سوار هواپیما شود. با هواپیما می آورندش سازمان سنجش طبقه پنجم اتاق پورعباس و بهش گفتند اینجا بنشین ما سوالات را می دهیم شما جواب بده. سوالات را دادند جواب ها را داد دیدند درسهایی را که در کنکور ۹۵د درصد زده بوده اینجا صددرصد زد! یعنی شاید آنجا درصدی اضطراب داشته اما اینجا آن اضطراب را هم نداشت. ازش آزمون زبان هم گرفتند و وقتی دیدند زبان را هم به همین شکل زد دیگر پورعباس انصافش به جوش آمد، گفت دیگر نمی خواهد هنر را ازش بگیریم اعلام کنید نتایج را.

 

حالا خواهیم گفت رستگار چرا و چگونه به اینجا رسید.

اولین تکنیک شما این است که همین امروز سعی کنید مهارت تان را تغییر بدهید. مهارت تان چیست؟ برای رسیدن به آرزوها قاعده دارد این جهان. می دانید چیست؟ خدایی که به این اندازه مهربان است اما یک قوانینی دارد که شاید خوشایند من و شما نباشد. خدا می گوید آرزویت را بدهم، در برابرش باید یک چیزی را از دست بدهی.اصلا آفرینش ما انسانها هم اینجوری است.

حالا آن چیز چیست؟ باید دوازده شب بخوابید و شش صبح از خواب بیدار بشوید.

پس حلقه اول شد دانش، حلقه دوم شد مهارت.

 

این دانش و این مهارت دو بال قدرتمند پرواز به سوی موفقیت تحصیلی است. هردوتا بال به یک ستون نیاز دارد. بدنه این پرواز موفقیت تحصیلی چیزی است به نام ایمان. حالا می گوییم ایمان چیست، می گوییم اگر این ایمان گمشده را پیدا کنید، همین امسال معجزه را می بینید. نمی مانید پشت کنکور تا ببینید سال دیگر کنکور حذف می شود یا نه. همین امسال نقد می گیرد. ایمان همان است که «رستگار» رحمانی را رستگار کرد.ایمان یعنی چه، یعنی سه تا حلقه گمشده تو. حلقه اول، خدا.

 

می روم سراغ رستگار می بینم این رستگار از کجا آمد با این سابقه به مقام رتبه اول کنکور ایران رسید. بررسی می کنند می بینند رستگار رحمانی تنها سال گذشته رتبه هشتاد آورده. می گویند رستگار! تو که با رتبه هشتاد پزشکی تهران قبول می شدی ! جوابش را ببینید، می گوید بله سال گذشته قبول می شدم، ولی انتخاب رشته نکردم، وقت سربازیم بود رفتم سربازی ، بهمن ماه آمدم. لباس هایم را بهمن ماه درآوردم.

 

می گوید چند سال پیش من ریاضی فیزیک خواندم و علاقه ای به پزشکی نداشتم، قرار بود در رشته خودم کنکور بدهم . می گوید چند سال پیش مادرم را بردم بیمارستان، پزشک مریض ها را می دید و رد می شد. تحویل می گرفت. به مادر من که رسید دید فقیر است، اعتنایی نکرد تحویلش نگرفت. من تحقیر شدم با خدا عهد بستم خدایا مرا پزشک کن تا با بندگان زیبای تو این شکلی برخورد نکنم. و خدا تحویلش گرفت. چقدر زیبا تحویلش گرفت! با معدل سیزده و سی و هفت. نه کلاس کنکور رفته، نه دبیر خصوصی داشته این چیزی نیست جز معجزه. معجزه ای که خدا خودش گفت. گفت که در برنامه هایت اگر توکلت به من باشد همه چیز را به تو خواهم داد حتی درست راه رفتن را.

 

پس ببینید قدرت تصمیم را. آقای رستگار اراده نکرد که از پزشکی قبول بشود. چکار کرد؟ تصمیم گرفت. صدها استاد دانشگاه برای شما صدها برنامه بنویسد هیچ کاری نخواهد کرد اگر شما تصمیم نگیرید. می گویند وای به حال بنده ای که تصمیم بگیرد. خدا می گوید کائنات هستی را بسیج می کند تا در خدمت آن بنده بیاید و آن را به هدفش برساند.

 

پس اگر تصمیم بگیرید همین الان که اینجا نشسته اید می توانید ساعت ۱۲ شب بخوابید و شش صبح بیدار شوید. خودتان را گول نزنید.

 

یادتان باشد رتبه روز کنکور تعیین نمی شود. رتبه نه ماه ده ماه قبل از کنکور تعیین می شود. حالا خودت را ببازی یا با اعتماد به نفس جواب بدهی همین روزها تعیین می شود نه آن ساعتی که آنجا نشسته اید. برآیند این روزها در سه ساعتی است که در جلسه کنکور نشسته اید.برای اینکه آن را تعیین کنید تکنیک علمی اش این است. یک دایره بزرگ می کشید اطرافش با یک خط عمود جدایش می کنید. یک طرف می شود دروس عمومی طرف دیگر اختصاصی.

 

دوستان ما گفتیم حلقه اول خداست.بعد از خدا حلقه دوم ایمان ما طبیعت است. این مدرسه برای شما طبیعت است، معلم طبیعت است، دوستتان برای شما طبیعت است.هیچکس به تنهایی موفق نمی شود. بلکه کائنات دست به دست هم می دهند تا تو موفق بشوی و کائنات دست به دست هم می دهند تا دیگری شکست بخورد.

 

آن کسی که می خواهد انسان موفقی شود بایستی به همه احترام بگذارد. تا از همه حتی از دشمنانش انرژی مثبت برایش بیاید. ما چرا فاطمه(س) را مثال زدیم ؟ برای اینکه بخشیدن بخشی از طبیعت ماست. بایستی به معلم و دبیر احترام گذاشت تا آنچه که او یاد می دهد در تو بهره ور شود. بچه ها این نکته ها خیلی عرفانی و معنوی است. به پدر و مادر بایستی احترام گذاشت. نمی توانید پیدا کنید شاگرد اول کنکوری را که با پدرومادرش رابطه بدی داشته باشد. همه دست بوس آنها هستند. ما یک تکنیکی داریم آنهم اینکه اواسط سال با آنهایی که مشاوره کار می کنیم می گوییم جوراب پدر را شسته ای؟

 

آخرین حلقه این بحث انسان است

دیدگاهتان را بنویسید