وقتی ریاضیات را ضعیفید می آیید به جایش زبان را ۸۵ می زنید، عربی را ۶۵ می زنید، ادبیات فارسی را ۷۵ می زنید…

 

بخش پایانی سخنرانی معروف ترین مشاور تحصیلی و آزمونهای سراسری آذربایجان غربی

آینانیوز دوهفته قبل قسمت اول از مشروح سخنرانی دکتر غلامرضا ملکی که در دبیرستان دخترانه فاطمیه اورمیه ایراد شد از نظر خوانندگان محترم گذشت. جلسه ای بسیار پرشور و هیجان که نکات آموزنده برای داوطلبان کنکور به همراه داشت. انتشار بخش اول این سخنرانی بازتاب بسیاری بین بین داوطلبان کنکور و خانواده ها پدید آورد و ما را بر آن داشت تا در فرصت های آینده از داشته ها و تجربیات وی برای خوانندگانمان بیشتر عرضه کنیم. بخش دوم از سخنرانی نسبتا مفصل دکتر ملکی را اینجا بخوانید با این امید که برای همه خصوصا جوانها و پشت کنکوری ها مفید باشد.

بچه ها یادتان باشد رتبه روز کنکور تعیین نمی شود. رتبه نه ماه ده ماه قبل از کنکور تعیین می شود.حالا خودت را ببازی یا با اعتماد به نفس جواب بدهی همین روزها تعیین می شود نه آن ساعتی که آنجا نشسته اید. برآیند این روزها در سه ساعتی است که در جلسه کنکور نشسته اید.برای اینکه آن را تعیین کنید تکنیک علمی اش این است. یک دایره بزرگ می کشید اطرافش با یک خط عمود جدایش می کنید. یک طرف می شود دروس عمومی طرف دیگر اختصاصی.

برنامه ریزی از اینجا شروع می شود عزیزان. به این می گویند برنامه کلان. من اول باید بدانم چه می خواهم بعد بیایم ببینم چه شکلی باید درس بخوانم. می آیم می بینم من خودم را می شناسم. اگر خیلی خودم را بکشم فیزیک را مثلا ۵۵ و یک درصد می زنم. بعدش می گویید که شیمی را اگر خوب کار کنم می توانم بزنم ۶۲ و یک. به ریاضیات که می رسید می گویید وای! اگر خودم را بکشم می زدنم ۱۱ و یک درصد.

از چه رشته ای می خواهید قبول بشوید؟ از پزشکی. اگر خیلی خودت را بکشی ریاضی ات از ۱۱ می آید می شود ۲۵ درصد و این کاری برای تو نمی کند. اما به جای این. هشتاد درصد داوطلبان کنکور اگر ازشان بپرسید عمومی ها را چه جوری می زنید می گویند چیزی نیست که هشتاد به بالا می زنیم.

بچه ها این یعنی برنامه ریزی . برنامه ریزی می دانید چیست؟ یعنی اینکه من کوه را ببینم بعد به خودم نگاه بکنم ببینم من یک پایم می لنگد نمی توانم این شکلی بروم بالا من بایستی برای اینکه به قله برسم راهش را پیدا کنم.

ریاضی فیزیک ها نیایند اینجوری بکنند و فکر کنند می توانند ریاضیات را ۱۱ و یک بزنند از مهندسی پزشکی تهران قبول بشوند ها نه،چرا؟ چون درس اولتان است.

برنامه تان این است. از صبح تا ظهر مدرسه اید.65 درصد سوالات کنکور مربوط می شود به سوالات پیش دانشگاهی.اگر معدلتان بالای ۱۷ بشود ۲۵ درصد نمره تان در کنکور را بدست آورده اید.البته در مورد شما معدل سال سوم را اعمال می کنند. دانش آموز موفق در دوران پیش دانشگاهی اینجوری است که از صبح تا ظهر در کلاس است دوتا وظیفه دارد، یک تمرکز در کلاس درس. دو، لب خوانی معلم. بچه ها خیلی مهم است. یادتان باشد برای کنکور سراسری بدترین معلم بهترین آنهاست. چرا؟ چون به نظر من و شما معلم بد کسی است که کتاب را حفظ می کند می آید قشنگ اجرایش می کند.شما باید باتمرکز بهش نگاه کنید ببینید نتیجه اش چه خواهد شد.

توجه کنید مثلا معلم در فیزیک در مورد نور صحبت می کند. وقتی در تنفس آمدی بیرون دیگر دنبال چیپش و پنیرخامه ای نرو. تنهایی هم نه، سه نفر سه نفر بیایید در حیاط مدرسه درمورد نور صحبت کنید. ببینید چه اتفاقی می افتد.

اگر می خواهید در پیش دانشگاهی درس بخوانید و امسال هم موفق شوید بایستی فرصتهای مرده را به فرصت های طلایی تبدیل کنید. از اینجا تا خانه با اتوبوس، با ماشین پدرومادر، پیاده، هرچی،می توانید استفاده کنید با یادداشتهای کوچکی که دارید هی مرور کنید.

برای اینکه بتوانید دروس عمومی را با درصد بالایی بزنید جی۵ بخرید. به جای کتاب کنکور به جای کلاس کنکور. ببینید چه معجزه ای می کند. تنها روشی که می تواند زبان انگلیسی شما را از صفر درصد تا هشتاد درصد ارتقاء بدهد توصیه من این است که جی5۵یا پیک افزار زبان انگلیسی کنکور را بخرد.

در مورد دین و زندگی هم همینطور. اما تا اول فروردین تنها دین و زندگی پیش دانشگاهی را کنکوری بخوانید. دین و زندگی پایه را تا اول فروردین نخوانید چون وقتتان را تلف خواهد کرد و هیچ ارزشی هم ندارد. برای اینکه فرار است. دین و زندگی پایه را هم در ایام تعطیلات نوروز بخوانید.سعی تان این باشد که زبان را بالای ۶۵ درصد بزنید. می دانید چرا؟ من یک مثال می زنم.فرض کنید دوتا خانم تمام درسها را عین هم زده اند. اما زبان را یکی زده ۳۰ درصد دیگری زده ۶۵درصد. هردوی این دخترخانم ها از یک رشته قبول می شوند اما آنکه زبان را ۶۵زده از دانشگاه تهران قبول می شود آن دیگری از دانشگاه اورمیه.

پس من خواهشم این است در تنفس ها در ماشین و هرجایی پیک افزار جی5 همراهتان باشد. معجزه می کند. معجزه این است که شما به راحتی بدون اینکه در خانه بنشینید و درس بخوانید با این کار بروید جلو.

اینکه شما مثلا برای دین و زندگی ۳۵۰۰ تا تست بزنید شهرت نیست. سعی کنید مثلا سیصد تا تست را ده بار بزنید. روش دین و زندگی هم همین است.تست زیاد را نزنید بلکه زیاد بزنید و تست های کم را زیاد بزنید تا تکرار بشود.

یک چیز دیگر هم برایتان بگویم. شما مثلا رفتید تست گاج را زدید. دیگر نیاز نیست بروید کتابهای آیندگان و منشور دانش و قلمچی را هم بخرید. چون به هر طریقی که شده شبیه همند و به نوعی تکرار شده اند.منظورم این است که کتابتان هرچقدر تست دارد فقط آن را بزنید.دیگر نروید ده تا کتاب بخرید تست هایش را بزنید. اما وقتی یک کتاب گرفتید تست طبقه بندی شده دارد، تست های سال های قبل را دارد و … اینها را ده بار تکرار کنید.

درس ادبیات را هم سعی کنید به صورت گام به گام و مبحث به مبحث بخوانید. یعنی مثلا اول املا را یاد بگیرید. بعد بروید تاریخ ادبیات را با تکرار تست یاد بگیرید. املا را با تکرار تست یاد بگیرید.ما توصیه می کنیم از کتابهای موفقی که چاپ شده بیشتر استفاده کنید. مثلا یک گروه کنکور ۱۰۰است.کل سی دی های اینها ۱۴۵هزار تومان است. می توانید مثلا ده نفر جمع بشوید شریکی بخرید و به صورت چرخشی استفاده کنید. اینها خیلی خوب نوشته شده از برترین اساتید کشورند.

دوستان ما گفتیم حلقه اول خداست.بعد از خدا حلقه دوم ایمان ما طبیعت است. این مدرسه برای شما طبیعت است، معلم طبیعت است، دوستتان برای شما طبیعت است.هیچکس به تنهایی موفق نمی شود. بلکه کائنات دست به دست هم می دهند تا تو موفق بشوی و کائنات دست به دست هم می دهند تا دیگری شکست بخورد.

آن کسی که می خواهد انسان موفقی شود بایستی به همه احترام بگذارد. تا از همه حتی از دشمنانش انرژی مثبت برایش بیاید. ما چرا فاطمه(س) را مثال زدیم؟برای اینکه بخشیدن بخشی از طبیعت ماست. بایستی به معلم و دبیر احترام گذاشت تا آنچه که او یاد می دهد در تو بهره ور شود. بچه ها این نکته ها خیلی عرفانی و معنوی است. به پدر و مادر بایستی احترام گذاشت. نمی توانید پیدا کنید شاگرد اول کنکوری را که با پدرومادرش رابطه بدی داشته باشد. همه دست بوس آنها هستند. ما یک تکنیکی داریم آنهم اینکه اواسط سال با آنهایی که مشاوره کار می کنیم می گوییم جوراب پدر را شسته ای؟

چون تو کنکور می خوانی وقتی مادر ظرف می شوید و قاشق از دستش می افتد جیغ می زنید که حواستان پرت شد،نه این کارها را نکنید، احترام به طبیعت را نگاه کنید. دکتر رحیمی، فوق تخصص قلب و عروق در شهید بهشتی تهران در مصاحبه ای با یکی از مجله ها می گوید تا دیروز نظافت چی بیمارستان بودم، امروز فوق تخصص قلب و عروق همین بیمارستانم. می گوید وقتی که من راهنمایی می خواندم در یکی از دهات اطراف اهر زندگی می کردیم. پدرم فوت کرد. مادرم مرا با کارگرها فرستاد تهران برای عملگی. چون سنم پایین بود مرا فقط در بیمارستانها پذیرش کردند به عنوان نظافتچی.

می گوید عصرها در بزرگسالان درس می خواندم. با کارگرها در خانی آباد تهران یک اتاق گرفته بودیم شب مثل ساندویچ به پتوها می پیچیدیم و می خوابیدیم. همه می خوابیدند من بلند می شدم چراغ را روشن می کردم و درس می خواندم.می گوید کارگرها بلند می شدند چراغ را خاموش می کردند می گفتند الان وقت خواب است می گوید

رفتم چراغ نفتی گرفتم با سوسوی آن بخوانم. کارگرها فوتش می کردند می گفتند دودش اجازه نمی دهد بخوابیم. می گوید رفتم بیرون جلوی نور مهتاب درس بخوانم. تورا خدا نگاه کن. طبیعت شاهد است می گوید عجب! بنده ای با اینهمه مشکل می آید یک نور دیگر پیدا می کند. ماه می گوید که من شاهدم و برای خدا شهادت خواهم داد که تو دست نکشیدی. می گوید به دوره دبیرستان که رسیدم مادرم پیغام داد که خواهر بزرگت مریض است. پولی که می فرستی کفاف زندگی را نمی کند.

می گوید رفتم عصرها هم یک کار دیگر پیدا کردم. نظافت مساجد. روزی از روزها در تجریش تهران مناره ای را تمیز می کردم. به بالای مناره که رسیدم خورشید داشت غروب می کرد. کتابی زیر لباسم داشتم. به خدا گفتم خدایا پنج دقیقه فرصت می دهی من این کتاب را بخوانم؟

روزی از روزها بیمارستان را طی می کشیدم چند تا خانم پرستار روزنامه به دست داشتند نتایج کنکور را بررسی می کردند دیدم دارند خدا را محاکمه می کنند. می گویند خدایا این ظلم نیست؟ یکی را خلق کرده ای مثل این که پدر ندارد مادر ندارد و اینجا طی می کشد یکی هم پدر متخصص مادر استاد دانشگاه بعد بیاید از کنکور قبول شود.

می گوید دیدم خانواده من تحقیر شد گفتم نه خانم من دیپلم دارم امسال کنکور هم داده ام. می گوید تا گفتم کنکور دادم جیغ این خانم پرستارها بلند شد. گفتند پسر نکند این تو باشی و ما یک ساعت است داریم به خاطر این خدا را محاکمه می کنیم. می گوید دیدم بله من هستم شاگرد اول کنکور…شاگرد اول ریاضی فیزیک بودم. می گوید رفتم ثبت نام کردم هوافضا، اولین ورودی. ترم یک گذشت ترم دوم می بیند شاگرد اول کنکور نمراتش آمد پایین.

می گوید گفتم یک جایی کار من گیر دارد. اندیشیدم دیدم اِاِاِ من به خدا یک چیز دیگر گفته بودم اما در عمل یک کار دیگر کردم. من هروقت طی می کشیدم پزشک ها را می دیدم که با کیف شان و لباس و روپوش و گوشی می روند کارشان را شروع می کنند می گفتم خدایا من کِی پزشک می شوم؟ می گوید خدا با این کار دارد می گوید آخر قرارمان این نبود!

بچه ها خدا با ما خیلی صمیمی حرف می زند ما نمی فهمیم، انسانهای پاک می فهمند.

می گوید آمدم درخواست دادم که من می خواهم پزشکی بخوانم. موافقت که شد گفتند نه دانشگاه تهران می توانی بروی، نه علوم پزشکی، فقط می توانی شهید بهشتی بروی . درحالیکه شاگرد اول باید بتواند برود دانشگاه تهران. خیلی خوشحال شدم چون تازه فهمیدم دست خداست که می خواهد غرور مرا هم بشکند. بگوید بنده ی من تو از این بیمارستانی که طی می کشیدی آمده ای و من می خواهم برگردی سرجای اولت اما با لباس سفید پزشکی.

رفت و خواند و شد فوق تخصص قلب و عروق. این چی را نشان می دهد؟ نشان می دهد که کائنات، طبیعت و خدا بهت کمک می کنند. پس این را گفتیم برای چی برای اینکه در زندگی تان در این طبیعتی که برایتان تعریف کرده اند سازش خوبی داشته باشید.

عزیزانم آخرین حلقه این بحث انسان است که تعریفش خارج از حوصله این جلسه است و وقت نمی کشد همه شما عزیزان را به خدای بزرگ می سپارم.

تهیه و تنظیم: حامد عطائی

دیدگاهتان را بنویسید